تمام حرف های نگفته ام

ساخت وبلاگ

امکانات وب

برای ۵ تا دانشگاه درخواست داده بودم... فعلا ۳تا پذیرش گرفتم و یک ریجکت...ریجکت هم به خاطر مدرک زبان بود (نوشته بود حداقل مدرک c1، آخه بی انصاف این دیگه حداقل نیست!)کوتبوس، کلاوستهال، کاسل پذیرش دارم. ووپرتال هم ریجکت...البته کوتبوس رو نمیخوام به چند دلیل: ۱. از لحاظ جغرافیایی دوسش ندارم چون شرقه، ۲. چون فعلا آنلاینه( و این مهمترین دلیلی هست که از لیستم حدف شد)مورد بعد کلاوستهال هست، که این رو هم خیلی مورد علاقه‌م نیست، چون گرایشی که دارم محیط زیسته، و نگرانم برای آینده و کار و ...و می‌مونه کاسل... که از همه نظر دوسش دارم. شهرش خوبه، گرایشم خوبه، موقعیت جغرافیاییش خوبه...و اسن هم که هنوز جواب نداده...+ وقتی از ترس حرف میزنم، ترس از رفتنه... و برای مشکلاتی که جلوی راهم برای گرفتن وقت از ویزامتریک پیش اومده هم رضایت دارم و هم ناراضی هستم... از گنگ بودن راهی که جلوی پام دارم، از موندگار شدن یا برگشتن به هر دلیل، از درس خوندن، از ارتباط گرفتن با بقیه، از کار کردن و پول درآوردن، از کرایه کردن خونه، از افتتاح حساب، از اون لحظه که از هواپیما میام پایین و نمیدونم کجام و کجا باید برم... ترس که نه، وحشت دارم...++ چه صدای خوبی داره مجتبی شکوری، هرموقع به حرفاش گوش میدم، خوابم میبزه تمام حرف های نگفته ام...
ما را در سایت تمام حرف های نگفته ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 74 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 18:36

یکی دو روزی هست اتفاقاتی میفته که منو به یاد علیرضا میندازه...همیشه هم میخواستمش و هم نمیخواستمش...و حالا که دیگه نیست... میفهمم که چقدر میتونست برای من با این خصوصیات اخلاقی مناسب باشه... خراب کردم...توی این زمانه‌ای که آدما بیراهه رو بیشتر از زندگی درست میپذیرن، علیرضا یکی از اون درستا بود...هرچقدر احساس پشیمونی کنم، بیام بنویسم و ناله کنم، هیچی درست نمیشه دیگه...+ برم ببینم میتونم بخوابم! مدتیه شبا نمیتونم درست بخوابم... تمام حرف های نگفته ام...
ما را در سایت تمام حرف های نگفته ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 88 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 18:36

تا چند روز پیش همه دانشمند و مذاکره کننده‌های ارشد هسته‌ای رو نقد میکردن و بهشون ایراد میگرفتن...حالا هم دارن ملکه رو نقد میکنن...مشکلی که داریم اینه که سرمون تو هر سوراخی میکنیم و نظرات کارشناسی میدیم، به جز اون زمینه و حیطه کاری خودمون!...حالا همه تاریخ بریتانیا و ملکه رو میخوان شخم بزنن و دنبال کرم بگردن... بعد یهویی ازشون بپرسی رییس جمهور کشورت کیه؟ مغزش میگوزه و میگه احمدی‌نژادنمیگم که لال باشیم و حرف نزنیم... نظرمونو بگیم وارد بحث و گفتگو بشیم، اما خودمون رو عقل کل ندونیم!... الکی از یه چیزی خوب یا بد نگیم... میخوای درمورد سیاست اظهار فضل کنی، مطالعه کن... در مورد دین، تاریخ، اقتصاد... مطالعه کن... تحلیل کن بعد نظرتو بگو... نظر دیگران رو بشنو، تحلیل کن... + دوباره بیخوابی... خسته شدم از این وضعیت دیگه. صبح هم دیر بیدار نمیشم! حتی اگر ساعت ۵ خوابم ببره من ۹ بیدارم! تمام حرف های نگفته ام...
ما را در سایت تمام حرف های نگفته ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 91 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 18:36

مهران و مهتاب هم رفتن

مهران رفت آلمان، مهتاب کانادا...

وچقدر من دلم برای اون سووووخت... رفت آلمان، رسید، خونه و دانشگاه و همه چیزش رو ردیف کرد، اما درنهایت مجبور شد دوباره برگرده...

خیلی ناراحتم براش...

آروز دارم که زندگیش سرشار از خوشی باشه... امیدوارم از لحظه لحظه زندگیش لذت ببره، هرجایی که هست...

تمام حرف های نگفته ام...
ما را در سایت تمام حرف های نگفته ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 61 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 13:42

چندین ماه پیش بود که فیلم coda رو دانلود کردم اما ندیده بودمش

دیشب دوباره بیخواب شده بودم و تا ساعت ۴ بیدار بودم، یه مرتبه یادم افتاد به این فیلم

شروع کردم به دیدنش، خیلی قشنگ بود، اما وسطش خوابم برد تمام حرف های نگفته ام...

ما را در سایت تمام حرف های نگفته ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 80 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 13:42

لعنت به بی‌پولی...که هر دست‌اندازی جلو راهم میاد، فقط پوله که میتونه این مانع رو برداره...اونقد برنامه‌های پیش بینی نشده جلو راهم قرار گرفت که دیگه فک کنم چیزی باقی نمونده ازم...کاش تموم بشه فقط، فارق از نتیجه... فقط میخوام تموم بشه... خوب یا بد...دوست دارم چشامو ببندم، وقتی باز میکنم ۱۰ ماه آینده باشه... بدونم چی شده دیگه...+ یکی دو شبه بیخوابی و بدخوابی آزارم میده... این موقع شب هنوز بیدارم، صبح ساعت هشت و نیم اینا بیدار میشم و‌شب مجدد دیر خوابم میبره... اینا همه آثار درگیری ذهنی و روحیمه... آرامش ندارم...++ کلاسامو خیییلی کم کردم... هفته‌ای ۲ جلسه... یعنی هفته‌ای ۶ ساعت فقط میرم کلاس و برمیگردم... نیاز به آرامش و استراحت داشتم... تمام حرف های نگفته ام...
ما را در سایت تمام حرف های نگفته ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 84 تاريخ : شنبه 5 شهريور 1401 ساعت: 17:08

از فکر و خیال اصلا حتی یک ذره هم خواب به چشمم نمیاد!به اتفاقاتی فکر میکنم که هیچ وقت رخ ندادن و شاید هیچ وقت در طول زندگی اونا رو تجربه نخواهم کرد... اما الان دارم استرسش رو تحمل میکنم!!استرس و دلشوره دارم، بحدی که مقدار خیلی کمی تهوع دارم...نمیدونم چه مرگم شده!!به امتحانی که باید بدم فکر میکنم... به هزینه‌ش... به کتاباش... به نتیجه‌ش... کلا خیلی در هم برهم شدم... چی میشد این زندگی کوتاهمون همونجوری که آرزو داریم باشه...واقعا دیگه هیچکاری برای بهبود زندگیم از دستم برنمیاد... دیگه تمام چیزی که بودم رو گذاشتم... اما... رضایت مقطعی شاید داشته باشم، اما از ته قلب نه... چون به هدفم نتونستم برسم، و دردناکتر اینه که بقیه به راحتی به هدفی که براش پااااره شدم رسیدن...مشکل و فکر و خیالم با ۱۰۰ کااامل حل و فصل میشد...خدایا... دلمو خوش کن... جوری که نتونم لبخندمو جمع کنم، جوری که چشمام بخنده حتی... دلم پوسید... تمام حرف های نگفته ام...
ما را در سایت تمام حرف های نگفته ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 89 تاريخ : شنبه 5 شهريور 1401 ساعت: 17:08